آیلاآیلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

آیلا خانم

عید قربان 93

امسال دومین عید قربونت بود از دیدن گوسفند ...کفش پوشیدن .....و تو حیاط بدون قید و شرط دویدن ....ذوق زده شده بودی از همه مهتر اینکه صبحونه رو تو حیاط خوردی الهی البته این فقط مال شما بود خودت هم تو کباب کردنش شرکت کردی......گرما ذغال منقل...صورتت رو سرخ کرده بود البته این فقط مال خودت بود خودت هم تو کباب کردنش شرکت کردی....گرمای ذغال صورتت رو سرخ کرده بود بابا گوسفند رو اورد که نازش کنی ...
16 مهر 1393

گنج مامان

عزیز دل مامان الهی دورت بگرده مامان بابا جون هفته گذشته تشریف بردن اصفهان....من وگلم واسه چن روز تنها تو خونه تنها بودیم مامان جون هر چی می گذره...بیشتر قدر و ارزش وجودت تو زندگیمون ملموس  می شه بیشتر متوجه می شیم که حیات زندگیمون...وابسته به شماس....بیشتر بهمون ثابت میشه که یه " در " ناب هستی....بیشتر عاشقت می شیم...اصن کلان زندگی واسه من وبابا شده       آیلا                   تو گنج من وبابا هستی اره مامان اون چن روز هم دم مامان شده بودی ....طوری که خواب بودی دلم واست تنگ می شد ....منم...
9 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیلا خانم می باشد